عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



خدایا او را حفظ کن ک بی او میمیرم ............................................ اگه دوس داشتید پروفایل رو ببینید رو تصویر کلیک کنید

اگه دو نفر لب پرتگاه باشن،کدومشون رو نجات میدی؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان mehdi.ma31 و آدرس mehdi.ma31.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 192
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 199
بازدید ماه : 569
بازدید کل : 169680
تعداد مطالب : 367
تعداد نظرات : 623
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


دریافت کد پیغام خوش آمدگویی

آمار مطالب

:: کل مطالب : 367
:: کل نظرات : 623

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 192
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 199
:: بازدید ماه : 569
:: بازدید سال : 3704
:: بازدید کلی : 169680

RSS

Powered By
loxblog.Com

خدایا!تو بزرگی؛کاری کن بی او من نیز نباشم

فرشته ی آدم
سه شنبه 28 خرداد 1392 ساعت 1:2 | بازدید : 217 | نوشته ‌شده به دست mehdi.ma31 | ( نظرات )

کودکی که آماده ی تولد بود ، نزد خدا رفت و از او پرسید :

« می گويند فردا شما مرا به زمين می فرستید .

اما من به این کوچکی بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم ؟ »

خداوند پاسخ داد :

                            
« از ميان بسياری از فرشتگان ، من يکی را برای تو در نظر گرفته ام .

او در انتظار توست و از تو نگهداری خواهد کرد . »

اما کودک هنوز مطمئن نبود که می خواهد برود يا نه .

اینجا در بهشت من کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافیست .

خداوند لبخند زد :


« فرشته ی تو برايت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند

خواهد زد. تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود . »

کودک ادامه داد :


« من چطور می توانم بفهمم مردم چه می گویند در حالی که زبان آنها را نمی فهمم ؟ »

خداوند او را نوازش کرد و گفت :
« فرشته ی تو ، زیباترین و شیرین ترین واژه
هایی را که ممکن است بشنوی ، در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری
به تو یاد خواهد داد ، که چگونه صحبت کنی . »

کودک با ناراحتی گفت :


« وقتی می خواهم با شما صحبت کنم، چه کنم ؟ »

خداوند برای اين سئوال هم پاسخی داشت :


« فرشته ات دستهایت را کنار هم می گذارد و به تو یاد می دهد چگونه دعا کنی . »

کودک سرش را برگرداند و پرسید :


« شنیده ام در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند . چه کسی از من محافظت خواهد کرد ؟ »

خداوند گفت :


« فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد ، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود . »

کودک با نگرانی ادامه داد :


« اما من همیشه به این دلیل که دیگر شما را نمی توانم ببینم ، ناراحت خواهم بود . »

خداوند لبخند زد و گفت :


« فرشته ات همیشه درباره ی من با تو صحبت خواهد
کرد و به تو راه بازگشت نزد مرا خواهد آموخت ؛ گر چه من همواره در کنار تو خواهم بود . »

در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد . کودک می دانست که بايد به زودی سفرش را آغاز کند . او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید :

« خدايا! اگر بايد همين حالا بروم ، لطفاً نام فرشته ام را به من بگوييد . »

خداوند شانه ی او را نوازش کرد و پاسخ داد :


     « نام فرشته ات اهمیتی ندارد . می توانی او را مادر صدابزنی . »

 


نظر یادتون نره



:: موضوعات مرتبط: فرشته ی آدم , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

تعداد صفحات : 1
صفحه قبل 1 صفحه بعد